با همین خنکای نسیمی که در رگهایم جاری است با همین پوستی که میدرخشد با همین قلبی که خیره به خورشید است با همین دستانی که علفهای دشت گریان را به سرانگشتان میساید و با همین پاهایی که زمینهای آب گرفته را میپیماید.... دوست دارم گم بشوم و هیچوقت پیدا نشوم... ,رفت,هیچ ...ادامه مطلب
وقتی کسی میخواهد که دیگرْ دوستیای در کار نباشد، و من نیز ”یک بار“* تلاش میکنم تا ”دلیل/دلائلِ“ او را دریابم، و از او میپرسم، امّا پاسخی نمیگیرم، بهترین کار آنست که بی هیچ گفتوگویِ دیگری ”بروی“. ادامه مطلب,وقتی باید رفت,وقتی که باید رفت ...ادامه مطلب