دلایل قوی باید و معنوی
نه رگهای گردن به حجت قوی
«سعدی»
سناریوهایی که برای "رأی ندادن" وجود دارد، به حصر استقرائی(و البته به نظر منِ شهروندِ معمولیِ وبلاگنویس) اینها هستند:
1) توطئه: و این توطئه دو نوع است: الف) همه چیز پُشتِ پرده مشخّص شُده است، همه چیز انتخابِ "نظام" است، مردم هیچ حقّی ندارند(توطئۀ داخلی). ب) دستانِ خارجی حکومت و نظامی که بر سر کار میآید را انتخاب میکنند، این حکومتهای خارجی یا مسکو است، یا لندن، یا واشنگتن یا تلاویو.
پاسخ: قائلانِ به این نظریّه، به ما نمیگویند پس چرا اوّلًا هروقت "ما مردم" در انتخابات "شرکت نکردیم"، ما مردم "بیشتر" ضرر کردیم، و هروقت شرکت کردیم، "کمتر" ضرر کردیم. و نیز پاسخ نمیدهند که چه اوضاع و احوالی رُخ بدهد میگویند این توطئه نبوده و انتخاب مستقیم مردم بوده. به نظر میرسد که، طبقِ نظریّه توطئه حتّی اگر مردم هم قدرت مطلق را کسب کنند(و البته برایم قدرت مطلق مردم مبهم است)، باز باید بگوییم که دسیسه و توطئهای پُشت پرده خواسته که "مردم پیروز" شوند و "قدرت را کسب" کنند. ادّعایِ توطئه، ادّعایی است که، ظاهرًا قرار نیست به هیچ وجه "نقض" شود، و ادّعایی که نمیتواند به هیچ وجه نقض شود، معلوم نیست که، دقیقًا چه کاری میخواهد بکند؟ در ضمن کسانی که میگویند توطئهای در کار بوده و هست(یا این بارِ خاصّ توطئهای در کار است)، نمیگویند که از کُجا "فهمیده"اند توطئهای در کار است! آیا به عالم غیب دسترس دارند؟ آیا میتوانند ضمیر آدمها را بخوانند؟ آیا به اتّفاقات پُشتِ پرده دسترس دارند؟ و البته دسترس به هر کدام از این سه تا، یعنی آنکه، به چیزهایی دسترس دارند که، ما شهروندانِ عادیِ ایران دسترس نداریم. و قرار است دموکراسی چنان باشد که همه به چیزهایی دسترس داشته باشند! تا بتوانیم در مورد آن گفتوگو کنیم و نقش داشته باشیم. و البته بعضیها هم میگویند: توطئه که بدیهی است! مگر کوری نمیبینی؟! برای این ادّعا هم که ظاهرًا در هیچ شرایطی نقض نمیشود، باید دلیل آورد و نشان داد با کدام شواهد و قرائن میگویند "بدیهی" است! خیلی چیزهای بدیهیاند و همۀ آن چیزهای بدیهی محتاج شواهدی و دلیلی. نمیشود به کسی گفت: تو قاتلی، و این بدیهی است که تو قاتلی! باید با شواهد محکمه پسند، در دادگاهی عادل، با دلائل قوی، "اثبات" کرد آن فردِ خاصّ قاتل بوده است. در واقع: ادّعای توطئه را نمیتوان به هیچ وجه راستیآزمایی کرد!
نوع دیگری از توطئه: همیشه اینطور بوده که دولتی که چهار سال کار کرده، دورۀ دوّم هم "رأی" میآورد، ما(مخالفانِ رأی دادن)، رأی هم ندهیم، باز از پیش معیّن کردهاند که همان فرد سابق، مجددًا رئیسجمهور شود.
پاسخ: علاوه بر تمام دلائل سابق که دربارۀ این ادّعا هم صادق است، یک دلیل دیگر اینجا(در مخالفت با این ادّعا) وجود دارد: طبقِ تعریف "اوّلین بارِ یک چیزی"، اوّلین بارِ آن چیز است! اگر نه اوّلین بار دُوُمین بار میشد! پس ایبسا برایِ اوّلین بار یک رئیس جمهور برای بارِ دُوُم انتخاب نشود!
2) تقلّب: میگویند تقلّب شُده و میشود و خواهد شد.
پاسخ: اوّلًا اگر "قبلًا" نیز تقلّبی شُده، باید با شواهد قوی و محکمه پسند و دلیلِ کافی، در دادگاهی نشان داد که "پیشتر" تقلّب شُده است. اینکه من شاهد بودم که درِ فلان ستاد را بستند، آراء را نشمردند، فلانی را بازداشت کردند، پیش از اتمام ساعتِ رأی گیری درِ آن حوزه و یا ستاد رأی گیری را بستند و یا ناظرانِ فلان نامزد انتخابات را بیرون کردند، برای "دادگاهی" کافی نیست. اگر "خودمان تنها" و یا "گروهمان به تنهایی" و یا "هم حزبیها" و "هم سلیقه"ها و ... و ... بخواهند حکم بدهند، و سپس محکوم کنند، بدونِ اینکه کسی/نهادی و یا شخصی حقیقی یا حقوقی در دادگاهی صالح و عادل حضور یابد و محاکمه شود، عین بیعدالتی است: و البته این رفتار، عین رفتاری است که این افراد به آن اعتراض دارند! دقیقتر: اعتراض بر سر "نادرستی" و "قانون شکنی" است، امّا خودِ آن اعتراض قانون شکنانه است! کسی که با هیولا میجنگید(علی الادّعا) خود تبدیل به هیولا شُد! ثانیًا: در این انتخابات یکی از ناظران، ناظرانِ دولتِ یازدهم هستند.
3) این دولت/حکومت دیکتاتور/توتالیتر است، رأی دادن در چنین دولت/حکومتی معنا ندارد.
پاسخ: فکر نمیکنم این ادّعا که این دولت/حکومت "دیکتاتور/توتالیتر" است چندان درست باشد، چه آنکه به نظر میرسد که، کسانی که این حرف را میزنند نگاهی "سیاه و سفید" و یا "صفر و صد" به "دموکراسی دارند. دموکراسی امری ذومراتب است، درجهبندی دارد، چنین نیست که، دموکراسی صفر و صد باشد. یک نُمونۀ تاریخی: سالِ 1382 آقای احمدینژاد پنجاه و سوّمین "شهردار" شهر تهران شد. دو سال بعد کاندیدِ رئیسجمهوری و سالِ 1384 رئیسجمهور ایران. سالِ 1382 بیشترِ جمعیّت 8 میلیون نفریِ تهران "قهر" کردند و گفتند انتخاباتِ "شواریِ شهر" تهران را "تحریم" میکنند، و در شهری 8 میلیونی آقای احمدینژاد با 160هزار رأی، شهردار شُد. سالِ 1384 عدّۀ زیادی از ما مردمِ ایران گفتیم انتخاباتِ رئیسجمهوری را تحریم می:نیم، و پنجاه و سوّمین شهردار تهران، رئیسجمهور ایران شُد! فقط با "تحریم" و "قهر" ما مردم بود که، آقای احمدینژاد "شهردار" و "رئیسجمهور شُد(و البته سیاسون نیز اشتباه کردند!). ظاهرًا رأی ما مردم "زور و قدرت" دارد! چنین نیست که بیتأثیر باشد، و البته در حکومتی که دیکتاتور/توتالیتاریسم باشد، رأی مردم نه زوری دارد و نه قدرتی و نه تأثیری.
4) رأی دادن فایدهای ندارد، ما باید کار دیگری بکنیم. و آن کارهایِ دیگر چه هستند؟ این چهار تا: "انقلاب"، "کودتا"، "جنگ داخلی"، و "حملۀ خارجی".
پاسخ: ظاهرًا با اضافه کردنِ "انتخابات به آن چهارتایِ بالا، پنج راه برای "بهتر" شدن وضع و حالِ اجتماعی و سیاسی و بهداشتی و اقتصادی و فرهنگی و ... و ... یک حکومت/دولت/کشور/ملّت وجود دارد(انقلاب، کودتا، جنگ داخلی، حملۀ خارجی و انتخابات). ما همۀ راهها را آزمودهایم، و همه فاجعه به بار آورده، کم هزینهترین راه برای بهتر کردن وضع و حالمان، انتخابات است. و البته پیشینۀ انتخابات در ایران همین 40 سال است، کسانی که میگویند رأی ما تدثیری ندارد، ناچارند از یکی از راههای بدیلِ انتخابات یعنی: انقلاب، کودتا، جنگ داخلی و حملۀ خارجی، دفاع کنند. و بنظر میرسد هیچ کدام "هزینۀ" کمی ندارند! همه پرهزینهاند و به سادگی میتواند کشورمان را از بین ببرند، ولی انتخابات یعنی تغییر تدریجی، کسانی که میخواهند با انتخابات "ناگهان" همه چیز تغییر کند، بدون آنکه بدانند، به زبان حال میگویند: ما انقلاب میخواهیم/کودتاه میخواهیم و ... و .... ، چون تغییر ناگهای در آن بدیلهای چهارگانۀ "انتخابات" وجود دارد، انتخابات و فرایندِ دموکراسی، آرام است، آرام هم تغییر میدهد، تدریجی است، اندک اندک نفوذ میکند. کشوری با این بزرگی و این همه پیچیدگی و این همن مسائل نظری و مشکلات عملی، از دولتی توقّع "جهش" کردن، "غیرواقعبینانه" است. کسانی که مُدام میپرسند وضع و حال دانشجوها چنان مانده، و بهمان، و حرفهایی ازین دست میزنند"آرزواندیشانه" حرف میزنند، و منظورم از آرزواندیشی یعنی آنکه: خوش دارم که "الف"، "ب" باشد، پس "الف"، "ب" است! ولی آیا واقعًا هم چنین است؟ از "خوشایند" من و یا "بدایند" من میشود نتیجهای برای واقعیّت گرفت؟ پاسخ منفی است. همینکه بدهکاری خارجی تا حدّی کم شده، منابع مالی و اقتصادی کشور در خارج آزاد شُده، اندکی از تحریمها رفع شُده، سایۀ شوم جنگ که بر سر ما بود رفع شده(و میدانیم هر کشوری که پروندهاش به "شورای نگهبانِ سازمان ملل" با جنگ داخلی یا حملۀ خارجی از بین رفته، جز ایران!)، همینکه وضع و حال کشاورزی کمی بهتر شده و مثلًا توانستیم مجددًا به خودکفایی در گندم برسیم، همینکه بهداشت ما بهتر شده، اینها کارهای کوچک و سهل و سادهای نبوده! کم نبودند که کسانی در روزهای تحریم بخاطر دارو و بیمه جان از دست دادند! کارگرها و روستاها در ادامۀ این بهسازیها وضع و حالشان بهتر میشود، اگر استمراری در کار باشد!
دموکراسی، جای آییننامه و نفوذِ شخصیّت نیست، جایِ گفتوگو و چانهزنی است و اقامۀ دلیل و عرضۀ شواهد. نمیتوانیم با حبّ و بغض، آرزواندیشی، و بدونِ محاسبۀ عقلانی کاری از پیش ببریم. تصوّر من آنست که، با صبوری، تأمل، مهربانی، آیندهنگری، و عقلانیّت به رأی دادن فکر کنیم.
حاصل؟
به نظر میرسد "رأی دادن" فینفسه مطلوب است، و رأی دادن به کاندیدی که عقلانیّت پیشه کرده و شعارنمیدهد و عوامفریبی نمیکند، و ما را از وضع و حالی خطرناک و متلاطم به وضع و حالی با ثبات و قرار نسبی رسانده، مقرون به صلاحتر. رأی دادن تنها چیزی است که ما مردم داریم. در کشور ما دولت قدرتش زیاد است، با رأی دادنِ و مشارکت بالایِ ما، قدرت و دامنۀ نفوذ ما مردم هم بیشتر میشود. رأی ندادن، نگهداشتنِ وضع و حال در شرایط موجود نیست، بهتر کردن اوضاع و احوال هم نیست، رأی ندادن یعنی کسانی که، صلاحیّت ندارند امور کشور را در دست میگیرند. علاوه بر آن، ما همه شهروندانِ ایرانیم، بهتر است دست ازین توهّم برداریم که ما در سرنوشتِ یکدیگر تأثیری نداریم، وقتی رأی نمیدهیم، نه تنها یکی از معدود حقوقِ ارزشمند خودمان را، خودمان پایمال کردهایم(و کسی که حقّوق حقۀ خودش را، و یکی از بنیادیترین حقوقِ خودش را، پایمال میکند معلوم نیست چطور توقّع دارد دیگران حقوق او را پاس بدارند)، بلکه از نظر اخلاقی، آثار و نتایجِ "رأی ندادنِ" ما، بر زندگیِ دیگران هم تأثیر مینهد. کما اینکه رأی دادنِ ما تأثیر میگذارد.
تنها چیزی که به آن اُمید میتوان داشت خودِ ما هستیم، ما مردم. دستی از غیب بیرون نخواهد آمد. اُمیدوارم ما مردم کاری کنیم که عقلانی است و مقرون به صلاح و خیرِ بیشتر برایِ همۀ ما.
خدایا چنان کن سرانجام کار
تو خشنود باشی و ما رستگار
برچسب : نویسنده : 3genesis0 بازدید : 63