برگِ تَرْ خُشْکْ می‎شَوَد به ‎زَمان...

ساخت وبلاگ

  تصوّر می‎کنم جُزْ سنّ‎وسالِ 17 یا 18 سالگی(آنهم مدّتی کوتاه)، که تصوّراتِ خام و ناپُخته‎تری از این روزهایم نسبت به زندگی داشتم، هیچوقت سعی‎ای   به جدّ و از سرِ صداقت برایِ بهبودِ خودم(/زندگی‎ام) نکرده‎ام. همیشه نوعی اِهمال، کاهلی،  ساده‎دلی،  سَبُکْ‎سَری، کارِ امروز به     فردا افگندن، و ... و ... . همیشه خَیالپردازی برایِ روزی که نمی‎آیدچون کاری  نمی‎کنم، بهبودِ حالِ درونم و اوضاع‎واحوالِ  بیرونی‎ام را مُدام و مُدام به تأخیر انداخته‎ام. از زمانِ باقی مانده هم چندان  روشن نیست که آیا مَجالی هست یا نیست(چون معلوم نیست چقدر زمان هست، اگر اصلًا چیزی در کار باشد). ولی کاشکی  تلاشی یکدلانه، انجام بدهم. چه جاده‎یِ پیشِ رو بلند باشد و زمان کِش بیاید، و چه کوتاه و زمان تمام شود بزودی. این  آرزو را دارم. آرزوی بهتر شدن و بهتر کردن. هرچند اندک...  

 

و خاتمة الکآبهْ: برایِ «سینِ» عزیز!...
ما را در سایت و خاتمة الکآبهْ: برایِ «سینِ» عزیز! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3genesis0 بازدید : 67 تاريخ : جمعه 9 تير 1396 ساعت: 9:35