ابله

ساخت وبلاگ

  بعد از شاید ده سال، دارم ابلهِ داستایسکی(/داستایفسکی) را می‎خوانم. بخشِ اوّل تمام شُده است، خستگیِ مفرطی که هر روز انگار بیشتر شُده در این یک ماه و اندی، مانعِ سرعتِ بیشتر است. یادداشتهایِ زیادیِ کنارِ کتاب نوشته‎ام، بیشتر حدیثِ نَفْس، و اینکه چقدر شباهت بینِ خودم و ابله می‎بینم و ترسِ از خودم بیشتر می‎شود. داستایسکی چه عمیق اندرونیِ آدمها را بررسی کرده و کاویده و فهمیدههمدلیهایش غریب است، بهتر از هر روانشناسی شاید. چقدر کژیها و نابهنجاریها و سُستی و ... و ... را خوب نشان داده است. بعد از ده سال اِنگار دارم به کلّ چیز دیگری می‎خوانم. احساسِ ساده و خام و اولیّه‎ام این است که در شناختِ بهتر خودم که سرشار از تعارض و نابسامانی و سُستی است، دارد کمک زیادی می‎کند(و در عینِ حال تردیدی دارم از اینکه دارم خودم را با این حرف می‎فریبم!). بعضیها فکر می‎‏کنند مشکلِ این ایّامِ منْ و احوالی که ظاهرًا مشخّص است، ناشی از بیماری جسمی است و قرار گرفتن در این شرایطِ شایدِ بدِ جسمی (بخصوص با ردّ و بدل شدن یکی دو نامه و این دو روز که از نورسیده حرف زده‎ام و کسانی باخبر شُده‎اند.) ولی مُشکلِ اصلیِ من سلامتِ روان و سلامتِ اخلاقِ خودم است و نتایجِ هولناکی که در نسبت با دیگران نیز به بار آورده‎ام(بخصوص نزدیکان) و آسیبهایی که رسانده‎ام. همین است که فساد و تباهیِ اخلاقی، و تعارضها و اختلالات و سُستیهایِ روانیِ شخصیّتهایِ  ابله و در یک کلام حالِ شخصیّتهایِ ابله را می‎فهمم، چون خودم دارم ازشان رنج می‎برم. دوست دارم کاری کنم و نمی‎توانم، هرکاری هم کرده‎ام فاجعه آفریده. ابله فعلًا دارد ادامه می‎دهد. 

و خاتمة الکآبهْ: برایِ «سینِ» عزیز!...
ما را در سایت و خاتمة الکآبهْ: برایِ «سینِ» عزیز! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3genesis0 بازدید : 73 تاريخ : جمعه 9 تير 1396 ساعت: 9:35